کار جزئی از من میشود
وقتی شروع به انجام کار مستمری میکنم ابتدا هر روز انجام دادنش سخت است، اما بعد از مدتی که عادت میکنم جزئی از من میشود
وقتی شروع به انجام کار مستمری میکنم ابتدا هر روز انجام دادنش سخت است، اما بعد از مدتی که عادت میکنم جزئی از من میشود
تشویقها و تعریفها گاهی به هپروت میبردت. بالای ابرها. فکر میکنی چقدر خوبی و چقدر داری عالی کار میکنی. نسبت به خودت توهمی داری که
پدربزرگم تا چند سال پیش که سرحالتر بود هر روز صبح میرفت پیادهروی. میگفت: «میخواهم پاهایم نرم شود.» حالا من هم برای هر کاری باید
زمان کرونا برای یکی از درسهای دانشگاه ارائه داشتم. باید پاورپوینت درست میکردم و صدایم را روی اسلایدها میگذاشتم. مجموع ارائه یک ربع بود. چند
بعضی از نوشتههایم را که میخوانم انگار متن کتاب درسی است. انگار توصیههای یک برنامه تلویزیونی است. انگار معلم پرورشی دارد سر کلاس حرف میزند
در چند روز گذشته به استفاده بهتر از روز توجه بیشتری کردهام. راههایی را امتحان کردهام که هم بیشتر به کارهایم برسم و هم لذت
بازخورد گرفتن از دیگران و استفاده از علم و تجربه آنها برای اصلاح کارمان عالی و اصلاً ضروری است. قرار نیست که خودمان از اول
امروز صبح بهتری داشتم. چون دیشب قبل از خواب نوشتم. برعکس پریشب که آشفته خوابیدم و نه فکرهای پراکندهام را روی کاغذ آوردم و نه
روی گوشیام یک برنامه دارم که میزان ساعتهای درس خواندنم را در آن وارد میکنم. هر بار که شروع به خواندن درسی میکنم دکمه شروع
هر وقت جدیتر به کارهای روزانهام فکر کردهام تنظیم خواب و بیداری هم برایم مهم شده است. حدود دو ماه پیش قرار گذاشتم هر روز