نوشته‌های من
نوشته‌های من

باید زمان را بقاپی

اتفاقات پیش بینی نشده همیشه هستند. امشب می خواهیم برویم عیادت. فردا هم مراسم ترحیم. کل هفته به امید آخر هفته بودم. چون وسط هفته

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

خواب مرا می‌خواند

امروز به طرز تعجب‌آوری خواب‌آلود بودم. دیشب دیر نخوابیده بودم، ساعت ۱۲٫ ولی صبح خیلی سخت بیدار شدم. نرسیدم صبحانه بخورم و سریع رفتم دانشگاه.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

کانون پرورش چه فکری؟

حرف‌هایی هستند که انرژی و امید و حرکت را از بین می‌برند و به سوی خودخوری می‌برند. مثل: من استعداد این کار را دارم؟ الان

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

می‌روی…

چند وقت پیش کاری را شروع کردم که پس از مدتی به مشکل خورد و خیلی سخت شد، ادامه دادم و هر چند خیلی اذیت

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

سرگرمی جدیدم

برگ‌های گلم پژمرده شده بودند، اتویشان کردم و صاف شدند.   دیشب تا صبح فیلم سینمایی دیدم، روی پرده پلک‌هایم. بیدار که شدم اما چیزی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

بنویس که ربات نباشی

وقتی ننویسی می‌شوی ربات. کسی که فقط کار دارد. صبح بیدار شو، کلاس برو، درس بخوان، تمرین‌هایت را انجام بده و تمام. با یک ربات

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

گوشه ای در شلوغی

فرض کن وارد اتاقی می‌شوی، پر از وسیله، کارتن‌های بزرگ و کاغذ و لباس و آشغال که همه جای اتاق پخش‌وپلا شده‌اند. گوشه اتاق هم

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

لیموتلخ

داشتم لیموشیرین آب می‌گرفتم و باز فکرم مشغول این میوه شد. خودش از خودش خیلی خوشمزه است، تازه ناز می‌کند و تلخ می‌شود. این ناز

ادامه مطلب »