
چه کار کنم وقتی نمیتوانم کار کنم؟
ترم آخر کارشناسی در بیمارستان کارآموز بودیم. به من پیشنهاد کردند که بیا همین جا استخدام شو و کار کن. آن موقع داشتم برای کنکور

تو نیکی میکن و در دجله انداز
هر روز گنجایش مشخصی دارد و انتظار زیادتری از آن داشتن فقط سرخوردگی میآورد. قبلاً کمتر به این توجه میکردم. به هزار کار فکر میکردم

آدمیزادی
دیشب تا ساعت ۳ نصفه شب بیدار بودم. ذهنم سرحال سرحال بود. دلم میخواست کار کنم ولی دیگر بدنم کفاف نمی داد و عقلم هم

شروع راحت
امروز تصمیم گرفتم که اگر کاری را در برنامهی روزانهام نوشتم حتی شده در حد ۵ دقیقه هم برایش وقت بگذارم. شب قبل که برنامه

وقت یا قوت؟
خسته و کوفته میآیم خانه و کنار بخاری خوابم میبرد. بیدار میشوم و نمیدانم کجایم و ساعت چند است. در اولین لحظههای هوشیاری یاد کارهایم

وقتِ کار، کار
گاهی ایدهای به ذهنت میرسد اما هنوز برنامهی مشخصی برای آن نداری و برایت کلی و مبهم است. مثلاً میخواهی در مورد موضوعی تحقیق کنی
عضویت در خبرنامه
بخشهای سایت من:
- نوشتههای من (۱۲۶)
آرشیو ماهانه
- بهمن ۱۴۰۳ (۴)
- دی ۱۴۰۳ (۱)
- آذر ۱۴۰۳ (۱۰)
- آبان ۱۴۰۳ (۱۲)
- مهر ۱۴۰۳ (۲۲)
- شهریور ۱۴۰۳ (۲۱)
- مرداد ۱۴۰۳ (۲۰)
- تیر ۱۴۰۳ (۱۴)
- خرداد ۱۴۰۳ (۴)
- آذر ۱۴۰۲ (۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱۴)
- مرداد ۱۴۰۲ (۳)
آخرین نظرات: