فقط چند دقیقه
یکی از چیزهایی که مانع انجام کار میشود این است که فکر میکنیم از ابتدا باید برنامهای مشخص داشته باشیم و چند ساعت برای آن
یکی از چیزهایی که مانع انجام کار میشود این است که فکر میکنیم از ابتدا باید برنامهای مشخص داشته باشیم و چند ساعت برای آن
اگر بخواهم به خود بیحوصلهام که کاری نمیکند و خسته است چیزی بگویم که حالش بهتر شود چه میگویم؟ میگویم: دقت کردهای این چند روز
به این دعوتمان میکنند که حرف بزنیم و ساکت نباشیم و نگذاریم سکوت بیجا حقی از ما ضایع کند. اما این حرف بد برداشت شده
ممکن است فکر کنیم تعهدات روزانه برای کارهایمان دستوپاگیر هستند و جلوی آزادی عمل ما را میگیرند. اما در واقع کار را در ذهن ما
بندبازها را دیدهاید که زیر پایشان یک تور ایمنی نصب میکنند که اگر از روی بند افتادند از آنها محافظت کند؟ وقتی عادتی در خود
چرا مثل مراقبهای امتحان بالاسر خود بیچارهات میایستی که کوچکترین خطایی کند و مچش را بگیری؟ بعد بگویی خب دیدی؟ دیدی نتوانستی؟ هنوز که در
دیدن پروانهها همیشه مرا به فکر میبرد. به نظرم زیبایی و ظرافتی عجیب دارند. گفتم بگذار هرچه به وجدم میآورد را دربارهشان بنویسم. به پروانهها
این شعر را که شنیدم یاد روند تغییرکردن افتادم. حرکتی تدریجی از چیزی که هستیم به چیزی که میخواهیم بشویم. اخیراً بیشتر به این موضوع
همه ما دلمان میخواهد در یک روز کارهای بیشتری انجام بدهیم. اما با پایان روز فقط به تعدادی از کارهایی که میخواستیم میرسیم. از این
تصوری که از زندگی در ذهن ما ساخته شده با واقعیت آن متفاوت است. فکر میکنیم باید از ابتدای راه یک مسیر مشخص و مناسب