تناقض
عجیب است که آدمها تمایل دارند متفاوت از بقیه باشند و در عین حال نگرانند مبادا رفتارشان همرنگ دیگران نباشد.
عجیب است که آدمها تمایل دارند متفاوت از بقیه باشند و در عین حال نگرانند مبادا رفتارشان همرنگ دیگران نباشد.
اولین نسخهی نشریهی ایمونولوژی دانشگاه را داریم راه میاندازیم. من باید مقالهای بنویسم دربارهی ارتباط خواب و سیستم ایمنی. چند روزی است درگیرش هستم. فکر
دوستی میگفت: «کارهای عقبماندهی زیادی دارم. یک عالمه کار خرد که نرسیدهام انجام دهم. کاش دو تا کار بزرگ داشتم به جای این همه کار
دیروز جواب داوری مقاله آمد. اولش ترسیدم. به ریجکت شدن فکر نمیکردم. اصلاً نمیدانستم که انتظار چه را دارم. ریجکت نشدهها، اما با توجه به
ما همیشه در سطحیم. در سطح همه چیز. در سطح مهارتی که میخواهیم به دست بیاوریم، در سطح هنری که برایش تمرین میکنیم، در سطح
دیشب به دنبال کتابی که قبلاً دانلود کرده بودم رفتم در فولدر کتابهایم. چند سال پیش خیلی کرمِ کتاب گرفته بودم. از جایی شروع شد
جلو بردن کارها، تعادلی است بین انتخاب کردن و فدا کردن. اگر دلت نیاید بعضی را فدا کنی، همه فدا میشوند.
دیشب ساعت ۶ و ۷ شروع کردم خواندن تمرینهای این هفتهی دورهی مقاله. فقط سه نفر فرستاده بودند. گفتم خب، چیزی نیست، یک ساعته تمام
جوابهای کنکور ارشد آمده و من یاد پارسال میافتم که کنکور داده بودم و نمیدانستم قبول میشوم یا نه. بلاتکلیفی بدی بود. وقتی میروی دانشگاه،
دلشوره دارم. امروز میخواستم ساعت ۸ صبح بلند شوم. ساعت را چند بار خاموش کردم تا ساعت ۱۰ و خردهای که هوشیاریام به حدی رسید