
ریزهکاری
_ سرم شلوغ است. همهاش دارم کار میکنم اما کارهایی نیست که دوستشان داشته باشم. یک سری وظایف مشخص است که باید انجام شوند. نه

_ سرم شلوغ است. همهاش دارم کار میکنم اما کارهایی نیست که دوستشان داشته باشم. یک سری وظایف مشخص است که باید انجام شوند. نه

دوازده سال سیستم مدرسه یادمان داده که دستورالعملی وجود دارد و تو باید دقیقاً طبق آن عمل کنی و هر چقدر منطبقتر باشی نمرهات بالاتر

عجیب است که آدمها تمایل دارند متفاوت از بقیه باشند و در عین حال نگرانند مبادا رفتارشان همرنگ دیگران نباشد.

اولین نسخهی نشریهی ایمونولوژی دانشگاه را داریم راه میاندازیم. من باید مقالهای بنویسم دربارهی ارتباط خواب و سیستم ایمنی. چند روزی است درگیرش هستم. فکر

دوستی میگفت: «کارهای عقبماندهی زیادی دارم. یک عالمه کار خرد که نرسیدهام انجام دهم. کاش دو تا کار بزرگ داشتم به جای این همه کار

دیروز جواب داوری مقاله آمد. اولش ترسیدم. به ریجکت شدن فکر نمیکردم. اصلاً نمیدانستم که انتظار چه را دارم. ریجکت نشدهها، اما با توجه به

ما همیشه در سطحیم. در سطح همه چیز. در سطح مهارتی که میخواهیم به دست بیاوریم، در سطح هنری که برایش تمرین میکنیم، در سطح

دیشب به دنبال کتابی که قبلاً دانلود کرده بودم رفتم در فولدر کتابهایم. چند سال پیش خیلی کرمِ کتاب گرفته بودم. از جایی شروع شد

جلو بردن کارها، تعادلی است بین انتخاب کردن و فدا کردن. اگر دلت نیاید بعضی را فدا کنی، همه فدا میشوند.

دیشب ساعت ۶ و ۷ شروع کردم خواندن تمرینهای این هفتهی دورهی مقاله. فقط سه نفر فرستاده بودند. گفتم خب، چیزی نیست، یک ساعته تمام