نوشته‌های من
نوشته‌های من

نَفَس‌های فکر

هوای آخر اسفند را دوست دارم. نه خیلی سرد است نه خیلی گرم و نه خیلی آلوده. جنب‌وجوشی در فضا است، به خاطر هوا یا

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

شجاعت؟ بچسب به کارت

یک عالم کار جذاب در ذهنم دارم. چند تا کتاب وسوسه‌ام می‌کنند. می‌خواهم بروم یوتیوب درباره‌ی فیزیولوژی ریه و ارتباطش با سیستم ایمنی سرچ کنم.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

تمیزکاری

امروز حالم خیلی خوب نبود. چند تا اتفاق در طول هفته افتاد و انگار که امروز همه روی هم جمع شده بودند. امروز یا پشت

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

آدمیزادی

دیشب تا ساعت ۳ نصفه شب بیدار بودم. ذهنم سرحال سرحال بود. دلم می‌خواست کار کنم ولی دیگر بدنم کفاف نمی داد و عقلم هم

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

شروع راحت

امروز تصمیم گرفتم که اگر کاری را در برنامه‌ی روزانه‌ام نوشتم حتی شده در حد ۵ دقیقه هم برایش وقت بگذارم. شب قبل که برنامه

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

وقت یا قوت؟

خسته و کوفته می‌آیم خانه و کنار بخاری خوابم می‌برد. بیدار می‌شوم و نمی‌دانم کجایم و ساعت چند است. در اولین لحظه‌های هوشیاری یاد کارهایم

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

وقتِ کار، کار

 گاهی ایده‌ای به ذهنت می‌رسد اما هنوز برنامه‌ی مشخصی برای آن نداری و برایت کلی و مبهم است. مثلاً می‌خواهی در مورد موضوعی تحقیق کنی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

خورشت قورمه زندگی

انگار زندگی‌ام مثل خورشت قورمه سبزی است. با اجزایی ساخته می‌شود که همه باید در کنار هم و به اندازه باشند، مثل خورشتی خوشمزه. کارهایی

ادامه مطلب »