
میزی از کارها
فرض کن باد شدید میآید و میخواهی در فضای باز میز بچینی. اول که رومیزی را میاندازی چند تا چیز سنگین میگذاری چهار طرفش که

فرض کن باد شدید میآید و میخواهی در فضای باز میز بچینی. اول که رومیزی را میاندازی چند تا چیز سنگین میگذاری چهار طرفش که

دیدهاید کسانی را که در شعبدهبازیها و برنامههای سرگرمی چند تا توپ را در دستشان میگیرند و همزمان با هم میچرخانند؟ به آن joggling میگویند.

گاهی مقالهای میخوانم و خوشم میآید و دوست دارم روی موضوعش کار کنم. اما چیز زیادی از آن نمیدانم. بعد به خودم میگویم اگر خیلی

امروز شنبه است. روز اول هفته جدید. اما از روزهای قبلی جدا نیست. میراث روزهای قبل را با خودش حمل میکند. میراث عادتها و رفتارهای

در دانشگاه همه میخواهند هر چه بیشتر مقاله داشته باشند و رزومهشان را شلوغتر کنند. همین که یک مقاله دیگر در کارنامهات بیاید خوشحالکننده است

صبح: مترو شلوغ است. به زور چپیدهایم در آن. دو نفر بحث میکنند: «به من نچسب.» «جا نیست.» «رو به آن طرف بایست تا جا

از ماه گذشته تصمیم گرفتم کمتر بروم اینستاگرام. کمتر و کمتر رفتم تا این که الان دیگر احساس نیاز نمیکنم به آن. شاید هفتهای کمتر

امروز رفتیم باشگاهِ دانشگاه. گفته بودند مربی ساعت ۱ تا ۳ میآید. ساعت ۱ تا ۳ رفتیم. مربی نبود. «مربی نیست؟» «نه، ساعت ۳ تا

این برایم زیاد پیش آمده که بخواهم کاری را کنم و نکنم و بعد از کارهایی که میکنم هم بدم بیاید و فکر کنم که

شده به خاطر کاری از شما تعریف کنند و خیلی به خاطرش ذوق کنید و دنبال این باشید که بیشتر تشویق شوید؟ خب خوشحالی هم