تور ایمنی برای کارها
بندبازها را دیدهاید که زیر پایشان یک تور ایمنی نصب میکنند که اگر از روی بند افتادند از آنها محافظت کند؟ وقتی عادتی در خود
بندبازها را دیدهاید که زیر پایشان یک تور ایمنی نصب میکنند که اگر از روی بند افتادند از آنها محافظت کند؟ وقتی عادتی در خود
چرا مثل مراقبهای امتحان بالاسر خود بیچارهات میایستی که کوچکترین خطایی کند و مچش را بگیری؟ بعد بگویی خب دیدی؟ دیدی نتوانستی؟ هنوز که در
دیدن پروانهها همیشه مرا به فکر میبرد. به نظرم زیبایی و ظرافتی عجیب دارند. گفتم بگذار هرچه به وجدم میآورد را دربارهشان بنویسم. به پروانهها
این شعر را که شنیدم یاد روند تغییرکردن افتادم. حرکتی تدریجی از چیزی که هستیم به چیزی که میخواهیم بشویم. اخیراً بیشتر به این موضوع
همه ما دلمان میخواهد در یک روز کارهای بیشتری انجام بدهیم. اما با پایان روز فقط به تعدادی از کارهایی که میخواستیم میرسیم. از این
تصوری که از زندگی در ذهن ما ساخته شده با واقعیت آن متفاوت است. فکر میکنیم باید از ابتدای راه یک مسیر مشخص و مناسب
میدانیم که بسیاری از باورهای ما از طرف خانواده و جامعه و محیط به ما رسیده است. باورهایی که در درست بودن آنها شکی نداریم
افرادی را در نظر بگیرید که در یک ردیف دست هم دیگر را گرفتهاند و راه میروند. یک زنجیره طولانی در حال راه رفتن. اگر
تنظیم زمان خواب و بیداری از دغدغههای بسیاری از ما است. خواب ما بر همه کارهای دیگرمان تأثیر میگذارد. مشخص بودن ساعت خواب و بیداری
با خودم برنامهریزی میکنم که کارهایی را در تابستان انجام دهم، مهارت خاصی را در این سه ماه یاد بگیرم و وقتی وارد کار میشوم