استانداردهایی مشخص برای موفقیت در ذهن افراد وجود دارد. کارهایی را دنبال میکنیم که چرایی انجام آنها را نمیدانیم، خودمان با فکر و دلیل سراغ انجام دادن آنها نرفتهایم.
این استانداردها ساده به دست نمیآیند و در راستای رسیدن به آنها فشار زیادی به ما وارد میشود. خیلی کارهای دیگر را فدای آنها میکنیم، از خواب آرامش و ارتباط با خانواده و دوست و خیلی چیزها میگذریم تا آنها را به دست آوریم. پس از مدتی در این مسیر بودن ممکن است خسته شویم و بگوییم ما نمیخواهیم آرامش و سلامت خود را در راه رسیدن به این اهداف از دست بدهیم.
اما آیا دنبال هدفی رفتن در تضاد با آرامش است و این دنبال کردن یک هدف است که باعث این چنین فرسودگی میشود؟ یعنی انتخاب ما باید بین حفظ سلامت و راحتی و شادی و یا فرسودگی ناشی از دنبال کردن یک هدف باشد؟
چیزی که باعث فرسودگی میشود خود آن کار یا هدف نیست. تلاش برای رسیدن به استانداردها و ساختن تصویری مطلوب از خود است. وقتی فقط به نتیجه بیرونی و تصویری که از تو در نگاه دیگران ساخته میشود توجه کنی نمیتوانی پیشرفتت را ببینی. اگر نود درصد رشد کرده باشی به جای توجه کردن به آن نود درصد به ده درصدی که نتوانسته ای بسازی دقت می کنی و خودت را سرزنش می کنی.
خستگی و فرسودگی از توجه به این میآید که میخواهیم خودمان را به شکلی خاص جلوه دهیم. اما اگر به جای آن واقعاً به کاری که میخواهیم انجام دهیم و هدفی که میخواهیم به آن برسیم دقت کنیم با جلو رفتن نه تنها فرسوده نمیشویم بلکه با رشد بیشتر شکوفاتر هم خواهیم شد.
آخرین نظرات: