وقتی شروع به انجام کار مستمری میکنم ابتدا هر روز انجام دادنش سخت است، اما بعد از مدتی که عادت میکنم جزئی از من میشود و انجام ندادنش بیشتر اذیتم میکند. مثل غذا خوردن یا خوابیدن. هر چقدر هم وقت کم داشته باشی و غذا خوردنت را عقب بیندازی بالاخره یک موقعی گرسنگی فشار میآورد و میروی چیزی میخوری. این طور نیست که سه روز پشت سر هم غذا نخوری چون خیلی کار داری.
با انجام دادن مداوم آن کار نیازم به آن را بهتر احساس میکنم و مثل موقعی که نخوابیده باشم یا غذا نخورده باشم، اگر انجامش ندهم احساس کمبود میکنم.
آخرین نظرات: