امروز رفتیم باشگاهِ دانشگاه. گفته بودند مربی ساعت ۱ تا ۳ میآید. ساعت ۱ تا ۳ رفتیم. مربی نبود.
«مربی نیست؟»
«نه، ساعت ۳ تا ۶ میآید.»
«گفته بودند ۱ تا ۳.»
«نه ۳ تا ۶.»
ما هم که ساعت ۳ کلاس داشتیم برای خودمان کمی ورزش کردیم و بعد رفتیم کلاس.
ساعت ۴ و نیم کلاس تمام شد. دوباره رفتیم باشگاه.
«مربی نیست؟»
«فکر کنم رفت.»
«رفت؟ کی؟»
«۱ تا ۳ میآید. الان رفته است.»
«ما ۱ تا ۳ اینجا بودیم که.»
«خب شاید ساعت دیگری میآید. نمیدانم.»
به دنبال مربی مرموز رفتیم یک سالن دیگر.
«مربی نیست؟»
«نه نیست.»
«نمیدانید چه ساعتی میآید؟»
«۳ تا ۶ باید بیایید، الان نیست.»
«خب الان که ۴:۳۰ است.»
«آها، نیست. تلفنش زنگ زد رفت.»
دقیقاً حضورش را با یک ساعت و نیم کلاس ما هماهنگ کرده بود. امیدواریم سهشنبه گیرش بیاوریم.
آخرین نظرات: