تو نیکی می‌کن و در دجله انداز

هر روز گنجایش مشخصی دارد و انتظار زیادتری از آن داشتن فقط سرخوردگی می‌آورد. قبلاً کمتر به این توجه می‌کردم. به هزار کار فکر می‌کردم و بعد که نمی‌رسیدم می‌گفتم از تنبلی‌ام بوده و به خودم غر می‌زدم. این بار هم امتحاناتم که تمام شد یک لیست بلند بالا نوشتم از کارهایی که دوست دارم انجام دهم. ولی با یک دو دو تا چهار تای ساده دیدم واقعاً نمی‌شود خیلی‌ها را انجام داد. چه بهتر که دو سه تا کار را انتخاب کنم و در آرامش همان‌ها را انجام دهم. بعد از این دو هفته تعطیلی که زندگی تمام نمی‌شود. بعداً انجام می‌دهم.

اصلاً باید نگاهم بلندمدت باشد. همیشه دلمان می‌خواهد زمان بیشتری داشته باشیم. اما به این فکر کرده‌ایم که چه مهارت‌هایی هستند که سال‌ها است می‌خواهیم یادشان بگیریم و هنوز کاری برایشان نکرده‌ایم؟ چه کارهایی هستند که چند بار شروع کرده‌ایم و نصفه رها کرده‌ایم و دوباره از اول شروع کرده‌ایم و دوباره رها کرده‌ایم؟  

یک علت این که فکر می‌کنیم زمان کافی نداریم این است که نگاهمان بلندمدت نیست. می‌خواهیم نتیجه‌ی کار را در عرض یک هفته ببینیم. با هیجان وارد کار می‌شویم ولی چون نتیجه‌ای نمی‌بینیم بی‌خیالش می‌شویم و هیجانش فروکش می‌کند و پی‌اش را نمی‌گیریم.  

باید دیدگاهم را عوض کنم. وقتی کاری را شروع کردم باید طبق یک برنامه‌ی مستمر برایش زمان بگذارم و دنبال نتیجه نباشم. بدانم این بذری که هر روز آّب می‌دهم بالاخره یک روزی سبز می‌شود. اما زمان سبز شدنش دست من نیست، وظیفه‌ی من آب دادن است. انتظار که نداشته باشی زمان هم برایت سریع‌تر می‌گذرد. بعد موقعی که اصلاً یادت رفته و توقعش را نداری سبز شدنش را می‌بینی. باز ادامه می‌دهی و بعداً بزرگ‌تر شدن و میوه دادنش را هم می‌بینی. رشدی قدم به قدم، با آرامش و اصولی. چیزی هم که درست بالا آمده باشد پایدار می‌ماند.

از اول برای خودت مشخص کن که فعلاً دنبال نتیجه نیستی. فقط می‌خواهی ادامه دهی. تو نیکی کن و در دجله انداز، بدون این که انتظاری داشته باشی. بعداً در زمان درست، خدا در بیابانت دهد باز.

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط