انگیزه یا بهانه

گاهی مقاله‌ای می‌خوانم و خوشم می‌آید و دوست دارم روی موضوعش کار کنم. اما چیز زیادی از آن نمی‌دانم. بعد به خودم می‌گویم اگر خیلی کم می‌دانی پس حتماً هنوز به آن سطحی نرسیده‌ای که رویش کار کنی. باید صبر کنی که سطح علمی‌ات بالاتر بیاید و به آن مرحله برسی. بعد رهایش می‌کنم و آینده هم نه سطح علمی‌ام به آن می‌رسد و نه دیگر سراغ آن موضوع می‌روم.

اشتیاق‌هایی را با همین بهانه فدا کرده‌ام. الان می‌بینم بعد از چند سال سطح دانشم نسبت به آن موضوع تغییری نکرده است. فقط لذت و فرصت یادگیری را از بین برده‌ام.

سطح دانشم زمانی بالا می‌رود که روی آن موضوع کار کنم. اگر بنشینم و منتظر باشم که سطح علمی‌ام به جایی برسد که موضوعی را بفهمم هیچ وقت به آن جا نمی‌رسم. فهمیدن این که چیزی را نمی‌دانی باید مشوقی بشود برای بالا بردن علمم، نه بهانه‌ای برای رها کردن یادگیری.

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط