اطراف ما و همچنین در ذهنمان پر از خرافه است. فکرهایی بیپایه و اساس که یا تقلیدی از حرفهای دیگران هستند و یا دریافتی سطحی از دیدهها و شنیدهها. آن قدر در زندگی ما ریشه دارند که متوجه آنها نمیشویم.
«من هیچ وقت استعداد این کار را نداشتم.»
«فلانی خیلی باهوش است.»
«من از بچگی پرش ذهنی دارم و نمیتوانم تمرکز کنم.»
چقدر چنین جملاتی را در طول روز میشنویم؟ چقدر خودمان چنین جملاتی میگوییم؟ چقدر پیش از گفتن این جملات فکر و تحقیق شده است؟
راحت و زیاد این جملات را به کار میبریم و بدون این که به درست یا غلط بودن آنها بیندیشیم آنها را معیار فکر و کارمان قرار میدهیم و خب همان طور که بار کج به منزل نمیرسد این فکرهای از پایه غلط هم ما را به جایی نمیرسانند. ناراحتی و حس کمبود ایجاد میکنند، اعتماد به نفسمان را میگیرند و ما را از واقعیت و کار کردن سالم دور میکنند.
اما ما میتوانیم هر بار با حرفی مواجه شدیم به اساس و پایهی آن فکر کنیم. آیا پشت آن کار علمی و تحقیق وجود دارد؟
اگر این کار را ادامه دهیم متوجه بیاساس بودن خیلی از باورهایمان میشویم و دیگر اذیتمان نمیکنند. خرافههای ذهنی برایمان مشخصتر میشوند و از فراوانی آنها تعجب میکنیم.
این خرافهها که کنار بروند ذهنمان شفاف میشود و در مسیر درست حرکت میکنیم.
آخرین نظرات: